آسمانآسمان، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

زميني به وسعت آسمان

هیات در مسجد

با هم میرویم مسجد تا از اطاله زمان در مجالس جلوگیری کنیم. تا بانو خسته نشوند. تا بشود ساعتی آرام برای روضه شنیدن نشست. با هم وارد صحن مسجد میشویم. کنار مادری مینشینیم که پسرش را خوابانده روبرویش. زینب خیز برمیدارد تا پستونکش را از دهنش در آورد،ممانعت میکنم. بیشتر مینشینیم. دختری در شمال شرقی زینب برمیگردد به سمت عقب، زینب میخواهد با او حرف بزند، کلمه ندارد ، پس جیغ میکشد. پسری که خواب بود میپرد گریه میکند پستونکش از دهنش می افتذ. هر چه به دختر میگویم خاله رویت را بکن همان ور که بود، زل زده به چشمانم! بانو نق میزند که بغلم کن. بغل مامانی اش هم نمی رود. بغلش میکنم: الله اکبر... بسم الله الرحمن الرحیم....   ...
13 آبان 1393

گربه بازی

مثل گربه می ماند. صبح بیدار که شد اومد نشست روی پاهایم. پشت گردنش را نوازش میکردم و  ماساژ می دادم. خنده های ملیحی می زدیم و کج و راست می شد. مدت زیادی بازی مان طول کشید. وقتی دستم را پس کشیدم. معترض شد. هی سرش را آور نزدیک ترم. هی لبخند ملیح زد. ما هم هی ادامه دادیم گربه بازی مان را. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نوازش و بازیهای لمسی از مهمترین برنامه های والدین در دوره اول رشد است. ...
7 آبان 1393

جیغ!

جیییییغ می کشد! هی می گویم بابا حرف بزن. جییییغ می کشد! هی می گوید مامان چرا مینب جیغ می کشد؟ هی می گویم می خواهد حرف بزند کلمه پیدا نمی کند نزدیک ترین راه برایش جییییییغ است! جییییییغ می کشد!
2 آبان 1393
1